به جست و جوی تو بر درگاه ِ کوه میگریم در آستانه دریا و علف
به جستجوی تو در معبر بادها می گریم در چار راه فصول در چار چوب شکسته پنجره ئی که آسمان ابر آلوده را قابی کهنه می گیرد . . . . . . . . . . . . به انتظار تصویر تو این دفتر خالی تاچند تا چند ورق خواهد زد؟
*** جریان باد را پذیرفتن و عشق را که خواهر مرگ است
و جاودانگی رازش را با تو درمیان نهاد
پس به هیئت گنجی در آمدی بایسته وآزانگیز گنجی از آن دست که تملک خاک را و دیاران را از این سان دلپذیر کرده است
! *** نامت سپیده دمی است که بر پیشانی آفتاب می گذرد - متبرک باد نام تو
و ما همچنان دوره می کنیم شب را و روز را هنوز را
« احمد شاملو» |